|
خودم با خودم آشتی میکنم... خودم با خودم کنار ساحل راه میروم... به روی خودم نمیاورم دست هایم از گرمای دست تو خالیست باران میبارد و من عاشق تر میشوم سیگار برایت روشن میکنم و میگذارم تا آخر بسوزد شاید بیایی کنارم خودم با خودم قهر میکنم خودم با خودم آشتی میکنم تو نمیدانی وقتی همه چیز مردی میشوی یعنی چه این نبودن یعنی چه این تنهایی باران میبارد، باز من قدم زدنم ادامه دارد چقدر خوب است حتی با خیالت قدم زیر باران بانو... ( علی ضیاء)
نظرات شما عزیزان:
سلام عزیزم
مرسی به وبم اومدین عذر خواهی میکنم بابت اینکه دیر جواب نظر زیباتون دادم. درسته هر چی که خدا بخواد همون میشه اما چرا باید عاشق کسی بشیم که بهش نمیرسیم؟؟ راستی دوست داشتی من رو لینک کن تا شما را با افتخار لینک کنم.
slm.web khobi dari.age khasti nano link kn
سلام آپ جالبی بود به منم سربزن
پری
![]() ساعت19:02---4 دی 1391
سلام.
کجایی دختر خوب؟گوشیتو روشن کن. LY LY
![]() ساعت19:01---4 دی 1391
سلاممممممم
نفس کجایی؟؟؟؟؟؟چرا گوشیت خاموشه؟؟ تنها راه دسترسیم وبت بود نظرو دیدی بزنگ کار واجب دارم داستان استاد جدیه! KIANOOSH
![]() ساعت18:58---4 دی 1391
سلام.........خیییییلی باحال بود.
تو دانشگا میبینمت....راستی یادت باشه با اون یارو بد در افتادیا!!!!نکن این کارو! جزمم بیار. ![]()
![]() |